۱۳۶۸/۵/۳۰

قطره معرفت




روز عرفه ، روز نيايش و روز بارش چشم های خاکيان بر شما آسمانيان مبارک باد و التماس دعا در لحظات قشنگ خلوتتان!!!
دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گيرد و در صحرای تفتيده عرفات، جاری می شود. آن جا که ايوان هزار نقش خداشناسی است. لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بيقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسين (ع) شده است. پنجره باران خورده چشم ها از ضريح اجابت، تصوير می دهد و اين صحرای عرفات است که با کلمات روحبخش دعای امام حسين (ع) و اشک عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش می کند.
امروز روز نهم ذيحجه روز عرفه است، روزی که زائران سپيده دم صبح راهی عرفات شدند تا در جوی مملو از ايمان، خشوع و خضوع استغفار کرده و ارکان اصلی حج را به جا آورند.
دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گيرد و در صحرای تفتيده عرفات، جاری می شود. آن جا که ايوان هزار نقش خداشناسی است. لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بيقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسين (ع) شده است. پنجره باران خورده چشم ها از ضريح اجابت، تصوير می دهد و اين صحرای عرفات است که با کلمات روحبخش دعای امام حسين (ع) و اشک عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش می کند. اشک و زمزمه ما را نيز بپذير، ای خدای عرفه
.

«عرفه»، روز معرفت است، روز جاودانگی و ابديت، روز عشق و فرزانگی.
روزی که غبار عصيان و افسار گسيختگی، از قلب‏ها زدوده می‏شود؛ روزی که هنگامه‏ی حضور و شوق «توبه» است. «عرفه»، روزی است که ملايک در عرفات، سبد سبد گلواژه‏های رحمت الهی و طَبق طَبق شيرينی اجابت در دست، می‏رسند.
«روز عرفه»، روز عشق است و مهربانی؛ روز بهار فرصت‏ها و هنگام رويش گلستان «رحمت» است.
«عرفه» نگين انگشتری ذيحجه است، نغمه‏ی زيبای شکفتن در باغ صفا و مروه، شعر مشعر دل، صفای «صفا دلان»، مروّت «مروه پویان» و زمزمه‏ی «زمزم نوشان» است.
«عرفه»، روز اشک است و ناله. «عرفات»، سرزمين اشک‏ها، سرزمين عشق، سرزمين ميعاد، سرزمين نور و سرور، سرزمين تقوا و توبه و سرزمين درد و درمان است. از گوشه گوشه‏ی اين دشت، ندای «لَبَّيکَ، اَللَّهُمَّ لَبَّيک، لَبَّيکَ لا شَرِيکَ لَکَ لَبَّيکَ ...» به عرش برين می‏رسد.
گوش کن! می‏شنوی؟ نگاه کن! می‏بينی؟ در بی‏کران دشت عرفات، هيچ نجوايی جز نيايش عاشقان به گوش نمی‏رسد؛ هنوز زيباترين نغمه‏ای که عرش را می‏لرزاند، مناجات عرفه‏ی پاره‏ی تن رسول و نور ديده‏ی بتول است که در خلوت اين صحرای ملکوتی، در برابر معبودش زانو زده و دست‏هايش به‏سوی آسمان بلند است. گاه تبسمی بر لبانش نقش می‏بندد و گاه سيل اشک امانش نمی‏دهد.
«عرفه»، روز حسين عليه‏السلام است و حسينی شدن؛ دل بر حسين عليه‏السلام سپردن و هم نوا با حسين عليه‏السلام خواندن.
«عرفه»، روز دعاست و دعا، قرارگاهِ اجابت در درگاه رحمت پروردگار حسين عليه‏السلام .
«عرفه»، روز خداست و خدايی شدن. در عرفه، می‏توان دستان رحمت خدا را بر سر بندگان حس کرد. حجتش بی‏پرده نمايان است و رحمتش بی‏کران. «عرفه»، روز شکستن بت‏های درون است روز بريدن از خاک و پيوند با افلاک.
پهن دشت عرفات
جلوه‏گاهی است که در آينه‏اش
چهره‏ی روشن وحدت پيداست
همه در زير يکی سقف بلند
به مناجات و عبادت مشغول
اشک بر ديده و با بار گناهی بر دوش
همه در راز و نياز،
جامه‏ای ساده و يکسان بر تن.


راستی انشاءالله شنبه عازم کربلا هستیم...
...
اگه یه وقت کامنتی گذاشتیم که به دلتون نچسپیده، حلال بفرمایید...

روز عرفه ما رو فراموش نکنید، التماس دعا داریم شدید