۱۳۶۷/۹/۱۷

لیوان رو زمین بذار

استادی در شروع کلاس درس، ليوانی پر از آب رو به دست گرفت. اونو بالا گرفت که همه ببينن. بعد از شاگرداش پرسيد: «به نظر شما وزن اين ليوان چه قدره؟
شاگردا جواب دادن: «50 گرم»، «100 گرم»، «150 گرم»
استاد گفت: «من هم بدون وزن کردن دقيقاً نميدونم وزنش چه قدره. اما سؤال من اينه: اگه من اين ليوان رو چند دقيقه همين طوری نگه دارم، چه اتفاقی می افته؟»
شاگردا گفتن: «هيچ اتفاقی نمی افته».
استاد پرسيد: «خوب، اگه يه ساعت همين طور نگه دارم، چه اتفاقی می افته؟»
يکی از شاگردا گفت: «دستتون کم کم درد ميگيره».
استاد گفت: «حق با توست. حالا اگه يه روز تموم اونو نگه دارم چی؟»
شاگرد ديگه ای جسارتاً گفت: «دستتون بی حس ميشه و عضله تون به شدت تحت فشار قرار ميگيره و فلج ميشه و مطمئناً کارتون به بيمارستان ميکشه!»
و همه شاگردا خنديدن.
استاد گفت: « خيلی خوبه. ولی تو اين مدت وزن ليوان تغيير کرده؟»
شاگردا جواب دادن: «نه».
استاد گفت: «پس چی باعث درد و فشار روی عضلات ميشه؟ من بايد چی کار کنم؟»
شاگردا گيج شدن، يکی از اونا گفت: «ليوان و بذارين زمين!»
استاد گفت: « دقيقاً! مشکلات زندگی هم مثل همينه. اگه اونا رو چند دقيقه تو ذهنتون نگهدارين، اشکالی نداره. اگه مدت طولانی تری بهشون فکر کنين به درد ميان. اگه بيشتر از اون نگهشون دارين، فلج تون ميکنن و ديگه قادر به انجام کاری نيستين.
فکر کردن به مشکلات زندگی مهمه، اما مهم تر اونه که پايان هر روز و قبل از خواب اونا رو زمين بذارين. به اين ترتيب تحت فشار قرار نميگيرن، هر روز صبح سرحال و قوی از خواب بيدار ميشين و قادرين از عهده هر مسئله و چالشی که براتون پيش مياد، بربياين!»
دوست من! يادت باشه که
ليوان آب رو همين روز زمين بذاری.
زندگی همينه!

عکس تولد