۱۳۶۸/۵/۲۰

خلوتي با خدا


بار الها سالها اشک روان دادي مرا
اشک نه، مولاي من، درّ گران دادي مرا

اشک دادي تا سياهي را بشويم از دلم
خوب مي دانم چرا آه و فغان دادي مرا

خوب مي دانم که دورم از مسير بندگي
اين تو هستي بين خوبانت مکان دادي مرا

اين چه لطف بي حسابي هست يارب کز وفا
در جواب ناسپاسي آب و نان دادي مرا

هر چه آلوده تر از پيش آمدم بر درگهت
بيشتر در وادي عشقت امان دادي مرا

با وجود بارها بد امتحان پس دادنم
باز هم از نو مجال امتحان دادي مرا

بس که زشتي مرا زيبا نمودي جلوه گر
بر ملائک همچو يک بنده نشان دادي مرا

.
.
.
.
.

تو خداي مني....

اين قصه دراز است، غزل مي طلبد...

دلمون هواي مسجدالحرام رو کرده بود...

۱۳۶۸/۵/۱۵

شنيدم مکه بودی، چه خبر؟

خبر اول:

مکه بودم، سفر عشق، پرواز، اوج، ملکوت

اول از مدينه می گم:

مهمون پيامبر بوديم، پيامبر رحمت. مهمون فاطمه (س) بوديم، نور. مهمون چهار امام غريب بوديم.


مکه رفتم، خونه ی خدا. هنوز باورم نمی شه...

برای ورود به مکه بايد مُحرم شد يعني مَحرم حريم خونه ی خدا؛ و ما مُحرم شديم و مَحرم، مَحرم خدا!

هنوز باورم نمی شه که من يک هفته مَحرم حريم ملکوت بودم. نگاه اول به کعبه، ... فقط خضوع، سجده، گريه عظمت حاکم جايی برای هيچ چيز نمی ذاره. می افتی به خاک. نمی تونی بايستی، پا نايی برای ايستادن نداره.

خدای خوب و مهربون من!
من هنوز لرزش پاهام يادمه وقتی اولين بار خونه ی کعبه رو ديدم. هنوز صدای هق هق گريه هام تو اولين سجده تو حريم خونه ات تو گوشمه. من هنوز يادمه ...

طواف کردم، توبه کردم، پرواز کردم، حرف زدم... دعا کردم، راز و نياز گفتم... حرف زدم، حرف زدم، حرف زدم ...

و تو فقط گفتی "باشه"، همين! آخه من اولين بار بود که به خونه ات اومده بودم. تو مرامت نيست که به مهمون "نه بگی.

زمين مسجدالحرام با همه جا فرق می کنه. مثل هيچ جا نيست. راه مي ری اما نه، زمين نيست که راه بری؛ پرواز می کنی، من هنوز پروازم يادمه...

و من هنوز يادمه پاهام که برای پرواز تنم رو ياری می کرد؛ و من هنوز يادمه که چطور پَر کشيدم؛ من حتی پرنده های بالای کعبه يادمه که دور کعبه نرد عشق می باختن، طواف می کردن ...

و سعی صفا و مروه ... اميد، نااميدی و باز هم اميد.


خدای زيبای من!
من اميد دارم. اميداوارم به لطفت، به رحمتت به دعوت دوباره ات.
خدای بهترين من!

منم مثل تو دوست خوبم لذت بردم از اين جواب. با هم آرزو مي کنيم که دوباره مَحرم شيم براي مَحرم ترين داشته ي همه ي آدمها، خداي خوب و عزيز!